کد مطلب:225176 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

بیان پاره آداب آن حضرت در تدهین و استعمال طیب و البسه و خضاب
در كتاب خصال از معمر بن خلاد از حضرت ابی الحسن الرضا علیه السلام مروی است «لا ینبغی للرجل ان یدع الطیب فی كل یوم فان لم یقدر علیه فیوم و یوم فان لم یقدر ففی كل جمعة و لا تدع» مرد را نزیبد كه استعمال طیب و بوی خوش را در هر روزی فروگذار نماید یعنی سزاوار آن است كه همه روز آن كار به پای برد و اگر بر این كار نیرو نیابد یك روز به پای بر دو یك روز نبرد و اگر بر این امر نیز قادر نباشد باری به هر روز جمعه خود را مهجور ندارد و تو نیز این كار را فرومگذار .

در كتاب بحارالانوار از حسن بن جهم مروی است كه به حضرت ابی الحسن الرضا سلام الله علیه مشرف و نگران شدم كه به اسواد خضاب فرموده بود و هم در آن كتاب از محمد بن ولید كرمانی از حضرت ابی جعفر ثانی علیه السلام مروی است كه به آن حضرت عرض كرد در خصوص استعمال مشك چه فرمائی ابوجعفر فرمود پدرم یعنی امام رضا علیه السلام فرمان كرد تا مشكی را در بان [1] و غالیه از بهر او بساختند و هفتصد درهم بكار رفت و پیوسته بر محاسن مبارك می مالید و فضل بن سهل مكتوبی به آن حضرت كرده و خبر داد كه مردمان این كار را شایسته ندانند آن حضرت در پاسخ نگاشت «یا فضل اما علمت ان یوسف و هو نبی كان یلبس الدیباج مزردا بالذهب و یجلس علی كرسی الذهب فلم ینقص لك [2] من حكمته شیئا» ای فضل مگر نمی دانی یوسف با



[ صفحه 112]



رتبت نبوت جامه دیبای زرتار می پوشید و بر كرسی زر می نشست پس نبایست كاسته شود ترا از حكمت این كار چیزی ، حضرت ابی جعفر علیه السلام می فرماید از آن پس آن حضرت بفرمود تا غالیه از بهرش بساختند به چهار هزار درهم .

و دیگر از معمر بن خلاد در بحارالانوار مسطور است كه حضرت ابی الحسن علیه السلام با من فرمان كرد دهنی برای آن حضرت ترتیب دادند كه از مشك و عنبر بود ، آنگاه مرا بفرمود تا از آن دهن بر روی كاغذ آیة الكرسی و ام الكتاب و معوذتین از قرآن را برنگاشتم و قوارع از قرآن را برنگاشتم و قوارع قرآن آن آیاتی می باشد كه هر كس بخواند از شیاطین انس و جن ایمن می گردد گویا آن آیات می كوبد و میدواند شیاطین را ، بالجمله می گوید آیات و سور مسطوره را در میان غلاف و شیشه جای دادم و چون آن فرمان بپای بردم به خدمت آن حضرت آوردم و امام علیه السلام آن را تغلف [3] همی فرمود و من نگران آن حضرت بودم ، و دیگر در آن كتاب از حسن بن جهم مروی است كه حضرت ابی الحسن علیه السلام به من بیامد و از آن حضرت به وی تجمیر و بخور به من همی بردمید ، و هم در آن كتاب از حسن بن جهم مرقوم است كه ابوالحسن علیه السلام را نگران شدم كه از خیری [4] تدهین می فرمود .

در بحارالانوار و عیون الاخبار از ابوعباد مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام در فصل تابستان بر حصیر جلوس می فرمود و در زمستان بر فراز گلیم مؤیین می نشست و جامه های درشت بر تن مبارك می آراست تا گاهی كه برای ملاقات مردمان بیرون می آید این وقت به جامه مزین درمیآید .

در مكارم الاخلاق از علی بن اسباط مروی است كه گفت از حضرت ابی الحسن علیه السلام شنیدم می فرمود «اربع من اخلاق الانبیاء التطیب و التنظف و حلق



[ صفحه 113]



الجسد بالنورة كثرة الطروقة» چهار چیز است كه خوی پیغمبر و روش ایشان است یكی خود را خوشبوی داشتن دیگر خود را پاكیزه ساختن دیگر پاك نمودن و تراشیدن و برداشتن موی تن را از نوره دیگر كثرت دیدار زنان و مباشرت ایشان . در مكارم الاخلاق از ابن فضال مسطور است كه حسن بن جهم میلی از آهن به من بنمود و گفت این میل سرمه حضرت ابی الحسن امام رضا علیه السلام است تو به آن سرمه بكش پس به آن میل سرمه كشیدم و از نادر خادم از آن حضرت مروی است كه با پاره كسانیكه آن حضرت بودند فرمود سرمه بكش آن شخص چنان بنمود كه در منزل خودش دوستدار زینت نیست فرمود «اتق الله و اكتحل و لا تدع الكحل» از خدای بترس و سرمه كشیدن را از دست مگذار و بكش «قال رسول الله صلی الله علیه و آله من اكتحل فیلوتر من فعل فقد احسن و من لم یفعل علیه شی ء» پیغمبر فرمود هر كس سرمه به چشم می كشد باید بهر چشمی به عدد طاق سرمه بكشد و هر كس چنین كند نیكوتر است و هر كس چنین نكند و به عدد جفت هم نباشد ایرادی بر وی نیست .

در فقه الرضا مذكور می باشد كه چون آهنگ سرمه كشیدن كنی میل را بدست راست بگیر و در سرمه دادن بزن و بگو بسم الله و چون میل را به چشم چپ كشی بگو «اللهم نور بصری و اجعل فیه نورا ابصر به حقك و اهدانی الی طریق الحق و ارشدنی الی سبیل الرشاد اللهم نور علی دنیای و آخرتی»

در حلیة المتقین از حسن بن جهم مروی است كه گفت به حضرت امام رضا علیه السلام مشرف شدم آن حضرت محاسن مبارك را به رنگ سیاه خضاب فرموده بود پس فرمود كه در خضاب كردن اجر عظیم است و خود را ساختن موجب عفت زنان است و گروهی از زنان كه دست از عفت بداشتند به سبب آن بود كه شوهرهای ایشان خویشتن را از بهر ایشان نمی آراستند عرض كردم به ما خبر رسیده است كه حنا موی سفید را زیاد می گرداند فرمود موی سفید بدون حنا خود زیاد می شود .

در مكارم الاخلاق مسطور است كه علی بن موسی علیهماالسلام مكروه می شمرد كه مرد در حال جنابت خضاب نماید و فرمود«من اختضب و هو جنب او اجنب فی خضابه لم



[ صفحه 114]



یؤمن علیه أن یصیبه الشیطان بسوء» هر كس در حال جنابت خضاب نماید یا در آن حال كه به خضاب اندر است خود را جنب گرداند هیچ نمی توان از گزند شیطان بر وی ایمن بود .

و در حلیة المتقین مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام شخصی را دیدار فرمود كه به آزار دید دچار بود فرمود می خواهی ترا چیزی بیاموزم كه اگر بجای آوری هرگز درد چشم نبینی ؟ عرض كرد بلی فرمود در پنجشنبه ناخن بگیر آن شخص چنانكه آن حضرت بفرمود بجای آورد و هرگز درد چشم ندید ، در مكارم الاخلاق از حضرت ابی الحسن علیه السلام مروی است فرمود «قلموا اظفاركم یوم الثلثاء و احتجموا یوم الاربعاء و اصیبوا من الحمام حاجتكم یوم الخمیس و تطیبوا با طیب طیبكم یوم الجمعة» روزهای سه شنبه ناخن بگیرید و روزهای چهارشنبه حجامت كنید و روزهای پنجشنبه به گرمابه شوید و حاجات خود را از حمام برآورید و روزهای جمعه بدن خود را به بهترین چیزهای خوشبو خوشبوی دارید .

و دیگر در مكارم الاخلاق مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود لاباس ان یتدلك الرجل فی الحمام بالسویق و الدقیق و النخالة و لا باس ان یتدلك بالدقیق الملتوت بالزیت و لیس فیما ینفع البدن اسراف انما الاسراف فیما اتلف المال و اضر بالبدن» با كی نیست كه شخص در گرمابه با پست [5] و آرد و نخاله ای كه به آب مالیده باشد بدن را بمالدو باكی نیست كه آردی را كه با روغن زیت نرم كرده باشد بر بدن بساید و در آنچه بدن را سود رساند هر چه خرج شد اسراف نیست بلكه اسراف در آنجا باشد كه مال تلف شود و بدن را زیان رساند و ازین كلام معجز نظام معلوم شد كه اسراف و اتلاف را كه نهی فرموده اند در چیزهائی است كه برای شخص یا هر چه باشد زیان رساند و اینكه می فرمایند مثلا اگر كسی یك درهم در چنان كار خرج كند مثل اینست كه ده هزار درهم در راه خدا داده باشد یا اگر در فلان كار



[ صفحه 115]



یك درهم بكار بندد متلف و مسرف و عاصی است به همین ملاحظه است ، پس اگر در مناهی شرعیه نباید چیزی خرج كرد به همین علت است و در محللات بباید خرج نمود به همین سبب است .

در حلیة المتقین مسطور است كه سلیمان بن جعفر جعفری گفت بیمار شدم چندانكه گوشت بدنم همه تحلیل برفت ، به خدمت حضرت امام رضا علیه السلام تشرف جستم فرمود می خواهی گوشت بدنت بازگردد ؟ عرض كردم بلی فرمود یك روز در میان به گرمابه شو كه گوشت بدنت باز می آید و زنهار كه همه روز مرو كه باعث مرض سل می شود و رد حدیث دیگر فرمود هر كس خواهد فربی شود یك روز به حمام برود و دیگر روز نرود . یعنی یك در میان برود و كسیكه گوشت زیاد داشته باشد و خواهد لاغر شود همه روز به حمام برود و نیز حضرت امام رضا علیه السلام می فرمود هر كس از حمام ، سفالی بردارد و بر بدن خود بمالد و خوره و پیسی بر وی فرود آید جز خویشتن را ملامت نكند و كسیكه غسل بكند از آبی كه از آب غسل مردم فراهم شده است در حمام و خوره بر وی افتد ملامت نكند مگر خود را .

ابن بابویه علیه الرحمة می فرماید مراد سفال شام است كه بر كف پای می مالند . در مكارم الاخلاق از عمرو بن عثمان مسطور است كه بعضی در حضرت امام رضا سلام الله علیه عرض كردند كه مردمان چنین گمان می برند هر موی تراشیدن در غیرمنائی مثله است فرمود «سبحان الله كان ابوالحسن علیه السلام یعنی اباه یرجع من الحج فیأتی بعض ضیاعه فلاید خل المدینة حتی یحلث رأسه» بزرگ است خداوند همانا حضرت ابی الحسن كاظم علیه السلام از حج باز می شد و در بعض ضیاع خود می آمد و داخل مدینه طیبه نمی شد تا گاهی كه موی سر مباركش را می تراشید و نیز در مكارم الاخلاق مسطور است كه سلیمان بن یحیی گفت روزی حضرت امام رضا علیه السلام مهیا شد كه سوار شود و به سرای مأمون تشریف قدوم دهد و من در جمله حرسه آن حضرت بودم پس شانه بخواست و همی موی مبارك را به شانه بزد بعد از آن فرمود ای سلیمان خبر داد مرا پدرم از پدرانش از رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمود «من امر المشط علی رأسه و لحیته»



[ صفحه 116]



و صدره سبع مرات لم یقار به داء ابدا» هر كس هفت نوبت بر موی سر و ریش و سینه شانه بزند [6] هرگز دردی بدو نزدیك نشود ، در حلیة المتقین از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه فرمود چهار چیز است دل را می گشاید و غم را می زداید بوی خوش كردن و عسل خوردن و سواری كردن و به سبزه دیدن و دیگر در همان كتاب از آن حضرت علیه السلام مروی است كه با كی نیست موی سفید را بریدن و كندن اما بریدنش را از كندن دوست تر میدارم ، و به روایتی دیگر فرمود كه در كندن و بریدن هر دو باكی نیست و در حدیث دیگر فرمود كه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تجویز بریدن موی سفید را می فرمود اما كندنش را مكروه می دانست .

و از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود موی سفید در پیش سر من است و مبارك است و در عارضها سخاوت و جوانمردی است و در جای زلف علامت شجاعت است و در پشت سر شوم است و ظاهرا ابتدای سفید شدن است و در فصول المهمه به این خبر اشارت رفته است و در همان كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه هر كسی برابر قبله گمیز بر انداز روی فراموشی و از آن پس او را به خاطر آید كه در برابر قبله بوده است و برای تعظیم و اجلال قبله به دیگر جانب بگردد ، از آنجا برنخیزد مگر اینكه خداوند تعالی او را بیامرزد و احوط این است كه در وقت استنجا نیز پشت به قبله نیاورد و سنت است كه رو بسوی مشرق یا مغرب آورد و احوط آن است كه از ما بین مشرق و مغرب نیز اجتناب نماید و احوط آن است كه اگر قبله را نداند سعی كند در شناختن قبله تا مطمئن باشد كه بسوی قبله روی و پشت نكرده است و اگر معتذر باشد با كی نیست و در این صورت اگر پشت به قبله نماید بهتر است و سنت است كه برای ریختن گمیز بر جائی بلند یا جائیكه خاك بسیار داشته باشد بر شود تا خاطرش از ترشح آسوده باشد .



[ صفحه 117]



از عبدالله بن هلال مذكور است كه در حضرت امام رضا علیه السلام عرض كردم چه بسیار خوش می آید مردم را از حال كسیكه طعامهای بدمزه و ناگوار بخورد و جامهای گنده می پوشد و اظهار شكستگی و خشوع می نماید ، فرمود مگر نمی دانی كه حضرت یوسف ، پیغمبر و پیغمبرزاده بود و قباهای دیبا و زرباف می پوشید و بر مجالس آل فرعون می نشست و در میان مردم حكم می راند و مردمان را با جامه او كاری نبود ، از وی خواستار عدالت راندن در حكم بودند و امام می باید در آنچه گوید به راستی گوید و چون وعده گذارد وفا كند و حكم به عدالت نماید ، خداوند حلال را بر كسی حرام نفرموده و اندك و بسیار حرام را حرام ساخته است پس این آیه مباركه «قل من حرم زینة الله» را قرائت فرمود .

در حلیه المتقین از یونس منقول است كه حضرت امام رضا علیه السلام را دیدم طیلسان كبود پوشیده بود و هم از آن حضرت منقول است كه رسول خدای صلی الله علیه و آله عمامه بر بست و یك طرف عمامه را به طرف پیش افكند و آن دیگر را به عقب و جبرئیل علیه السلام نیز چنین نمود ، و هم در آن كتاب مروی است كه علی بن موسی الرضا علیهماالسلام چون جامه نو بر تن برآوردی جامه ها را در جانب راست می گذاشتند و چون رخت تازه می پوشید قدح آبی طلب می فرمود و سوره اخلاص و آیة الكرسی و كافرون هر یك را ده نوبت در آن ظرف قرائت می نمود و آن را بر آن جامه می پاشید و می فرمود هر كس چنین كند پیوسته در فراخی روزی باشد چندانكه تاری از آن جامه باقی مانده باشد و این خبر در عین الحیاة نیز مذكور است و در آنجا به جای آیت الكرسی ده مرتبه سوره قدر مذكور است .

و در مناقب ابن شهرآشوب مسطور است كه وقتی سفیان ثوری حضرت امام رضا علیه السلام را در جامه خز بدید ، عرض كرد یابن رسول الله چه بودی اگر جامه ای ازین فرودتر می پوشیدی ؟ فرمود دست خود را بیاور پس دست سفیان را بگرفت و به آستین خود درآورد سفیان را معلوم افتاد كه در زیر آن جامه خز پلاسی بر بدن مبارك داشت ، آنگاه فرمود ای سفیان «الخز للخلق و المسح للحق» جامه خز برای



[ صفحه 118]



ملاقات مخلوق و پلاس برای درگاه خالق می باشد . معلوم باد سفیان ثوری در سال یكصد و شصت و یكم هجری وفات كرده است و در آن اوقات از سن مبارك امام رضا علیه السلام دوازده سیزده سال برآمده بود و امثال سفیان ثوری را كه نسبت به ائمه علیهم السلام اعتقاد كامل و عقیدت خالص نبود اینگونه مكالمات در چنان سن مقتضی نیست مگر اینكه این مكالمت از سفیان بن عیینه شده باشد كه در سال یكصد و نود و هشتم وفات كرده است ، و نیز در حلیة المتقین مسطور است كه حضرت امام رضا سلام الله علیه می فرمود چون خواهی موزه یا كفش بپای درآوری ابتدا به پای راست كن و بگو بسم الله و بالله و الحمدلله صل علی محمد و آل محمد و طی ء قدمی فی الدنیا و الاخره و ثبتها علی الایمان و لاتزلهما یوم زلزلة الاقدام اللهم و قنی من جمیع الافات و العاهات و من الاذی و چون خواهی از پای بیرون كنی بگو «اللهم فرج عنی كل هم و غم و لا تنزع عنی حلة الایمان» در مكارم الاخلاق از علی سابری مسطور است كه حضرت ابی الحسن علیه السلام مرا بدید و نعلی مخصره در پای داشتم فرمود «یا علی و متی تهودت» ای علی كدام وقت یهودی شدی و نیز در آن كتاب از محمد بن علی علیهماالسلام مروی است كه قلنسوه خزی كه از سمور بطانه داشت بر سر مبارك حضرت ابی الحسن علیه السلام بدیدم و هم از حضرت رضا علیه السلام پرسیدند از مردیكه برطله بپوشد یعنی كلاه نمد فرمود «كان لا بیعبد الله علیه السلام مظلة یستظل بها من الشمس» حضرت ابی عبدالله علیه السلام را سایبانی بود كه به آن از آفتاب به سایه می گذارنید در لغت مذكور است برطل بر وزن قنفذ و برطل بالام مشدد بر وزن اردن كلاه نمد را گویند و برطله باشد لام به زیادتی هاء مظله صیفیه است یعنی سایبانی تابستانی است . [7] .

و دیگر در مكارم الاخلاق مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام از آباء عظامش علیهم السلام از رسول خدای صلی الله علیه و آله روایت نمود كه فرمود «تختموا بالزبرجد فانه یسر لاعسرفیه» نگین انگشتری را از زبر جد كنید كه همیشه كارها را آسان كند



[ صفحه 119]



چنانكه هرگز دشواری نیابید . و هم در آن كتاب از محمد بن عیسی مروی است كه گفت از موفق شنیدم كه در پیش روی حضرت ابی جعفر ثانی علیه السلام می گفت و انگشتری به من بنمود كه در انگشت داشت پس با من گفت این انگشتری را می شناسی ؟ گفتم آری نقش را می شناسم اما صورت آن را نمی دانم و آن انگشتری به تمامت نقره بود و حلقه و نگین آن مدور بود و بر آن مكتوب بوده «حسبی الله» و بالای آن هلالی و پائین آن ورده ای بود [8] پس بدو گفتم این انگشتری از آن كیست ؟ گفت خاتم حضرت ابی الحسن علیه السلام است گفتم چگونه بدست تو افتاد ؟ گفت گاهی كه حضرت ابی الحسن علیه السلام را وفات در رسید این انگشتری را به من افكند و فرمود «لا تخرج من یدك الا الی علی ابنی» این انگشتری را از دست بیرون میاور مگر اینكه برای پسرم علی بیاید بیرون كنی .

در حلیه المتقین مسطور است كه حضرت امام رضا علیه الصلاة و السلام فرمود اگر خواهی انگشتری را بدست راست اندر آر و اگر خواهی بدست چپ و فرمود در هنگامی كه انگشتری بدست كنی بگو «اللهم سو منی بسیماء الایمان و اختم لی بخیر و اجعل عاقبتی الی خیر انك انت الاعز الاكرم» و نیز در آن كتاب از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مروی است كه عقیق فقر و درویشی را برطرف می كند و عقیق در دست كردن نفاق را زایل می گرداند ، و هم از آن حضرت منقول است كه هر كس قرعه به انگشتر عقیق بزند بهره او تمام تر بیرون می آید و نیز از آن حضرت علیه السلام مروی است كه انگشتر یاقوت در دست كنید كه پریشانی را زایل می نماید و نیز در باب انگشتر زمرد به همین تقریب از آن حضرت مروی است و نیز از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود روزی رسول خدای صلی الله علیه و آله بیرون آمد و انگشتری جزع یمانی در انگشت مبارك داشت و با ما نماز بگذاشت و چون از نماز فراغت یافت انگشتری را به من داد و فرمود این انگشتری را بدست راست خود كن و به آن نماز بگذار كه نماز در جزع یمانی برابر هفتاد نماز



[ صفحه 120]



است و تسبیح و استغفار می كند و ثواب آن برای صاحبش ثبت می شود .

و نیز در حلیة المتقین مسطور است كه حسین بن خالد در خدمت امام رضا علیه السلام عرض كرد جایز است شخصی استنجا كند و در دستش انگشتری باشد كه نقش نگینش لا اله الا الله ؟ باشد فرمود این را برای او خوب نمی دانم عرض كرد مگر رسول خدا و یا پدران شما با انگشتر استنجا نمی كردند فرمود بلی لكن ایشان انگشتری را در دست راست می كردند پس از خدای بترسید و بر ایشان افترا مبندید پس از آن فرمود نقش نگین حضرت آدم لا اله الا الله محمد رسول الله بود و از بهشت با خود آورده بود و حضرت نوح چون به كشتی بر نشست ایزد تعالی او را وحی فرستاد ای نوح چون از غرق شدن بترسی هزار مرتبه لا اله اله الله بگو پس دعا كن تا من ترا و مؤمنان را از غرق شدن نجات دهم چون كشتی به راه افتاد بادی تند وزیدن گرفت نوح بترسید از غرق شدن و آن مجال ندید كه هزار مرتبه لا اله الا الله بر زبان بگذراند به سریانی گفت «هاولیا الفا یا ربا اتقن» پس طوفان برطرف شد و كشتی به راه افتاد پس حضرت نوح فرمود سخنی را كه خدای مرا به آن نجات بخشید سزاوار چنان است كه همواره با من باشد پس در انگشتری خود ترجمه آن را به عربی نقش كرد «لا اله الا الله الف مرة یا رب اصلحنی» و حضرت ابراهیم را چون در كفه منجنیق بگذاشتند كه به آتش درافكنند جبرئیل خشمگین شد خدای تعالی بدو وحی فرستاد كه سبب خشم تو چیست ؟ عرض كرد پروردگارا خلیل تو است و هیچكس به غیر او در این زمانه نیست كه ترا بیگانگی پرستد و دشمن خود را بر وی مسلط گردانیده ای خداوند تعالی بدو وحی فرمود ساكت باش كسی در امور تعجیل می كند كه مثل تو بنده عاجزی باشد كه بترسد از دستش بدر رود همانا او بنده ی من است هر وقت بخواهم او را می گیرم ، جبرئیل مطمئن شد و به جانب ابراهیم ملتفت گردید و گفت آیا ترا حاجتی و كاری در چنین وقت هست ؟ فرمود اما به تو ندارم خدای تعالی انگشتری برای او فرستاد كه در آن شش حرف نقش شده بود «لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله لاحول و لا قوة الا بالله فوضت امری الی الله اسندت ظهری الی الله حسبی الله»



[ صفحه 121]



پس خداوند بدو وحی فرستاد كه این انگشتری را در دست كن كه آتش را بر تو برد و سلام گردانم و نقش نگین حضرت سلیمان این بود «سبحان من الجم الجن بكلماته» و نقش نگین حضرت عیسی علیه السلام دو حرف بود كه از انجیل بیرون آورده بود «طوبی لعبد ذكر الله من اجله و ویل لعبد نسی الله من اجله» خوشا بر حال آن بنده ای كه خداوند تعالی به سبب او یاد كرده شود و وای بر حال بنده ای كه فراموش شود خدا به سبب او از خاطره ها ، و نقش نگین مبارك رسول خدای صلی الله علیه و آله این بود لا اله الا الله محمد رسول الله و نقش نگین حضرت امام حسن «العزة لله» و نقش نگین امام حسین «ان الله بالغ امره بود» الی آخر الخبر ، و نیز از حضرت امام رضا علیه السلام مردی است كه نقش نگین حضرت صادق علیه السلام «انت ثقتی فاعصمنی من النار» بود و در حدیث دیگر وارد است كه نقش نگین امام رضا علیه السلام ماشاءالله لا قوة الا بالله بود و هم از حضرت امام رضا منقول است كه نقش نگین حضرت امام زین العابدین علیهماالسلام «خزی و شقی قاتل الحسین بن علی» علیهماالسلام بود و هم از حضرت امام رضا علیه السلام مسطور است كه نقش نگین حضرت امام محمد باقر علیه السلام ظنی بالله حسن و بالنبی المؤتمن و بالوصی ذی المنن و بالحسین و الحسن بود و دیگر در همان كتاب از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه چون ذوالفقار را جبرئیل از آسمان آورد زیورش از نقره بود و هم در خبری دیگر است كه از آن حضرت روایت كرده اند كه فرمود باكی نیست در زیور كردن شمشیر به طلا و نقره و در حدیث دیگر فرمود شمشیر حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله تماما از نقره بود حتی دسته و سر و دسته اش و در حدیث دیگر فرمود باكی نیست زینت كردن قرآن و شمشیرها را به طلا و نقره و در حلیة المتقین از حسن بن جهم مروی است كه امام رضا علیه السلام میلی از آهن به من بنمود با سرمه دانی از استخوان و فرمود به این میل سرمه بكش و هم از حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه هر كس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید سرمه بكشد و به این تقریب مذكور شد .

و هم در مكارم الاخلاق از حضرت محمد بن علی علیهماالسلام مروی است كه فرمود بر حضرت ابی الحسن جامه عدسی دیدم [9] و هم در آن كتاب از معمر بن خلاد مروی است



[ صفحه 122]



كه از حضرت امام رضا علیه السلام شنیدم می فرمود «و الله لئن صرت الی هذا الامر لا كان الجشب بعد الطیب و لا لبسن الخشن بعد اللین و لا تعبن بعد الدعة» سوگند با خدای اگر متولی این امر شدم طعامهای ناگوار می خورم بعد از مأكولات خوب و گوارا و جامه های درشت و خشن بر تن می كنم بعد از آنكه جامه های نرم و لطیف پوشیده بودم و متحمل رنج و زحمت می شوم بعد از تن آسائی «قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی وصیته لابی ذر رضی الله عنه یا اباذر انی البس الغلیظ و أجلس علی الارض و العق اصابعی و اركب الحمار به غیر سرج و أردف خلفی فمن رغب عن سنتی فلیس منی یا اباذر البس الخشن من اللباس و الصفیق من الثیاب لئلا یجد الفخر فیك مسلكا» رسول خدا صلی الله علیه و آله در ذیل وصیتی كه در نصیحت أبی ذر رضی الله عنه می فرمود فرمود ای ابوذر من جامه درشت خشن می پوشم و بر روی خاك می نشینم و انگشتان خود را در حال خوردن طعام می لیسم و بر درازگوش بی زین سوار می شوم و هم در آن گونه سواری دیگری را نیز در ردیف خود می فرمایم و این كارها سنت من است و هر كس از آنچه من به سنت كرده ام روی برتابد از من نیست ، ای ابوذر جامه زبر و خشن و درشت و لباسهای سخیف بیرون از لطافت و ظرافت بپوش تا فخر و غرور و خودبینی را در تو راهی نباشد .

و نیز در مكارم الاخلاق از حضرت امام رضا علیه السلام خبر داده اند كه بسیار شدی كه آن حضرت را خون در بدن به هیجان می آمد پس در دل شب حجامت می فرمود مقصود كه حجامت یا فصد یا آنچه به تنقیه بدن راجع باشد چون لازم شود باید در مقام اصلاح برآمد خواه روز یا شب و عند اللزوم ملاحظه وقت نشاید و هم در آن كتاب مسطور است كه وقتی شخصی از زحمت جرب به حضرت ابی الحسن علیه السلام شكایت برد فرمود ان الجرب من بخار الكبد فاذهب و افتصد من قدمك الیمنی و الزم اخذ در همین من دهن اللوز الحلو علی ماء الكشك و اتق الحیتان و الخل» مرض جرب از بخار جگر پدیدار شود برو و رك بگشای از قدم راست خودت و دو درهم روغن بادام شیرین را با آب كشك بكار بند و از خوردن ماهی و سركه بپرهیز ، آن مرد چنان كرد و شفا یافت ، در حلیة المتقین از حضرت امام رضا علیه السلام مسطور است كه هر كسی را



[ صفحه 123]



در نیروی بینائی سستی پدید آید در هنگام خفتن هفت میل از سرمه سنگ به چشم كشد چهار میل به چشم راست و سه میل در چشم چپ .

و هم در آن كتاب از آن حضرت منقول است كه چون خواهی سرمه بچشم اندر كشی میل را بدست راست برگیر و به سرمه دان اندرزن و بگو بسم الله و چون میل را در چشم چپ بگردانی بگو «اللهم نور بصری و اجل فیه نورا ابصر به حتك و اهدنی الی طریق الحق و أرشدنی الی سبیل الرشاد اللهم نور علی دنیای و آخرتی» بار خدایا چشم مرا روشن كن و فروغی در چشم من ببخش كه به نیروی آن حق تو را بنگرم یعنی نوری در باطن من در افكن كه حق تو را از باطل تمیز دهم و مرا به راه حق هدایت و به سبیل رشاد ارشاد فرمای و دنیا و آخرت مرا به نور خود روشن كن ، در عین الحیوة مسطور است كه شخصی گفت حضرت امام رضا علیه السلام از من پرسید در پوشیدن رختهای خشن و درشت عرض كردم چنین شنیده ام كه پیشتر می پوشیده اند فرمود بپوش و خود را بیارای كه حضرت علی بن الحسین علیهم السلام جبه خزی به پانصد درهم خریداری فرمود و می پوشید و ردای خز به پنجاه دینار خریداری فرموده زمستان را در آنها می گذرانید و چون زمستان به پایان می رفت می فروخت و بهایش را تصدق می فرد و بعد از این كلمات این آیه شریفه را قرائت فرمود «قل من حرم زینة الله» تا به آخر و آن حضرت می فرمود بوی خوش از اخلاق پیغمبران است .


[1] منظور حب البان است كه به فارسي تخم غاليه خوانند و آن مانند پسته است ليكن زود مي شكند و به معني لادن هم هست كه به عربي حصين البان گويند.

[2] صحيح «ذلك» است ، يعني اين كار يوسف از مقام حكمت او چيزي نكاست ، در ترجمه همين اشتباه رخ داده است.

[3] يعني موي سر و محاسن را با غاليه خوشبو ساختن.

[4] نوعي گل است ، بعضي گفته اند گل شب بو است . بعضي مي گويند گل خبازي است ، و بعضي آن را گل هميشه بهار مي دانند.

[5] پست - به كسر اول و سكون ثاني - ترجمه سويق است يعني آردي كه گندم آن را بريان كرده باشند مانند آرد نخودچي.

[6] علت شانه زدن موي سينه آنست كه چون در آن زمان مردم فقط ازار ورداء بتن مي كردند معمولا سينه آنان پيدا بود ، و ژوليدگي موي سينه موقعي كه مشهود باشد مكروه است مانند ژوليدگي موي سر و ريش ، ازار و رداء همان لباسي است كه براي احرام مي پوشند.

[7] منظور كلاه لبه دار پهن است كه دهاقين به خاطر آفتاب تابستان به سر ميگذارده اند و معمولا از بوريا و سعف نخل ساخته مي شده.

[8] يعني نقش گل.

[9] منظور رنگ عدس است.